فهرست مطالب:

زنان مبارز فراموش شده روسیه
زنان مبارز فراموش شده روسیه

تصویری: زنان مبارز فراموش شده روسیه

تصویری: زنان مبارز فراموش شده روسیه
تصویری: بازگشت زنان روسیه به رانندگی قطارهای شهری، شغلی که برای زنان در شوروی ممنوع شده بود 2024, ممکن است
Anonim

5 رزمنده زن روسی که اکنون تعداد کمی از مردم آنها را به یاد می آورند

Image
Image

و او جلوی اسب تندخو را خواهد گرفت ، و گردن شاهزاده را کف خواهد کرد و شوهر را به جرم نخواهد داد. جنگجویان زن روسیه باستان به هیچ وجه از والکی های معروف و آمازون ها پایین نیستند. خودتان قضاوت کنید.

نستازیا کورولویچنا

Image
Image

نستازیا کورولویچنا همسر قهرمان افسانه ای دانوب ایوانوویچ بود. با دستور ولادیمیر ، شاهزاده کی یف ، دانوب به لیتوانی رفت تا شاهزاده خانم اوپراکسیا را برای او مطابقت دهد. پدر این دختر مخالف ازدواج بود. اپراکسیا خودش ولادیمیر را دوست داشت ، بنابراین موافقت کرد که مخفیانه با شوالیه های کیف فرار کند. خواهر اوپراكسيا ، جنگجو نستازيا كورولويچنا ، براي تعقيب سفارت راه افتاد. او نمی دانست که اوپراکسیا به خواست خود به همراه قهرمانان می رود و برای نجات خواهرش از یک عروسی اجباری عجله دارد. پوليانيتسا كه با كيويتي ها درگير شد ، با دانوب جنگيد. این نبرد با اعلام عشق پایان یافت ، بنابراین دو زوج به طور هم زمان در کیف ازدواج کردند.

به زودی دانوب شروع به لاف زدن به همسر جوان با قدرت و قدرت کرد. اما جنگجو مخالفت كرد و گفت كه او نه تنها از نظر قدرت از شوهرش كم نيست ، بلكه برتري نيز دارد. این سخنان باعث افتخار شوالیه شد و او محبوب خود را به یک دوئل دعوت کرد. طبق شرایط دوئل ، همسران باید از فاصله زیادی با یک تیر از کمان به یک حلقه نقره ای بر روی سر یکدیگر ضربه بزنند. پولیانیتسا کمان را سه بار کشید و هر یک از تیرها به حلقه برخورد کرد. هنگامی که دانوب آماده آتش سوزی شد ، زن احساس دردسر کرد. او گفت كه او قبلاً كودك را در دل خود حمل كرده و متقاعد شده بود كه سخنان گستاخانه را ببخشد. اما دانوب که در آن لحظه مست بود ، گوش نداد. اولین تیر به محبوبش اصابت کرد. هنگامی که جنگجو فهمید همسر و فرزندش را کشته است ، از غم و اندوه صبر را به درون خود فرو برد. افسانه ها حاکی از آن است که رود دانوب از خون قهرمان و رود نپرا از خون همسر جنگجو سرازیر شده است.

نستازیا اوکولنا

Image
Image

Polyanitsa Nastasya Okulevna میخائیلو پوتیک را از دسیسه های همسر سابق خود ، ماریا وایت سوان نجات داد. حماسه ها می گویند که یک مبارز خوش تیپ مار یک بار با یک قو سفید روبرو شد که به یک دختر زیبا تبدیل شد. شوالیه در نگاه اول عاشق شد ، او را به عنوان همسر خود گرفت. اما در حالی که او در صف ها مشغول خدمت بود ، همسر بی وفا شاه را اغوا کرد و تصمیم به کشتن شوهرش گرفت.

میخائیلو با اطلاع از خیانت ، به دنبال آن حرکت کرد. در راه ، او در چندین تله افتاده بود که توسط ماریا تنظیم شده بود. سلحشور توسط مایع معجون خوابیده ، در دستان یک زن موذی بود. ماریا از شاه خواست كه شوالیه خواب آلود را بكشد ، اما او نپذیرفت. سپس زن قو ، میخ را به دیوار سنگی میخ زده بود و او را به مرگ واگذار کرد. خونریزی میخائیلو توسط خواهر تزار ، پولیانیتسا ناستاسیا نجات یافت. پوتیک با کمک او ماریا سوان و پادشاه را کشت ، پس از آن با ناجی ازدواج کرد. این زوج شروع به حکومت پادشاهی کردند و خوشبخت زندگی کردند.

واسیلیسا میکولیشنا

Image
Image

حماسه ها می گویند که دختر میکولا سلیانینویچ - قهرمان واسیلیسا - زیبا ، باهوش و دارای قدرت چشمگیری بود. او با بویار استاور گودینوویچ ازدواج کرد. اگرچه واسیلیسا شوهرش را ممنوع کرد تا درباره قدرت خود صحبت کند ، اما بویار در جشن شاهزاده ولادیمیر مست نمی توانست مقاومت کند. او شروع به لاف زدن از یک همسر زیبا و قوی کرد. پسران غبطه ولادیمیر را ترغیب کردند تا استاور را تصرف کرده و زنی شگفت انگیز را به زور به دربار بیاورد. آلیوشا پوپوویچ و دوبرینیا نیکیتیچ برای اجرای دستور به آنجا رفتند. در بین راه با گروهی متشکل از 50 سوار به سرپرستی سفیر تاتار روبرو شدند. در واقع ، واسیلیسا خود سفیر بود. خبر تسخیر استاور پیام رسانان پایتخت را فرا گرفت. پولیانیتسا نوارهای خود را برید ، لباس مردانه را تغییر داد و سربازان را جمع کرد و آنها را به عنوان سفارت تاتار ، که ظاهرا قصد جلب دختر ولادیمیر را داشت ، عبور داد.

واسیلیسا موفق به استقرار آلیوشا پوپویچ و دوبرینیا نیکیتیچ شد. آنها با هم وارد کیف شدند. این لباس مجلسی گول زدن شاهزاده ، بویارها و جوخه را آسان کرد ، اما همسر ولادیمیر این زن را به زبان تاتار شناخت. حاکم تصمیم گرفت هویت سفیر مرموز را تأیید کند و آزمایشاتی ترتیب داد. جنگجوی شجاع مجبور بود در غسالخانه غسل کند ، کارت بازی کند و با افراد هوشیار رقابت کند. حیله گری و قدرت به بوگاتیر کمک کرد تا در همه آزمایش ها پیروز شود. وی شاهزاده را مجبور به آزاد كردن استاور كرد و به همراه همسرش به چرنیگوف گراد بازگشت.

دختر ایلیا مورومتس

Image
Image

نام دوشیزه سلحشور ، که تصمیم به کشتن پدرش گرفت ، با حماسه حفظ نشد. داستان ایلیا مورومتس با دخترش -پولیانیتسا در افسانه "ایلیا مورومتس و دخترش" توصیف شده است. جلسه آنها در یکی از پاسگاه ها برگزار شد. دوازده سرباز در حال محافظت از خطوط بودند که ناگهان پاکسازی ناشناخته ای ظاهر شد. او شروع به تمسخر قهرمانان کرد ، آنها را برای نبرد به چالش می کشد. آلیوشا پوپوویچ و دوبرینیا نیکیتیچ می خواستند با هم جنگ کنند اما ترسیده بودند. قدرت این دختر چشمگیر بود - او با یک دست چماق را پرت کرد ، و مانند یک پر با سلاح قو بازی کرد.

وقتی ایلیا مورومتس دید که هیچ یک از تیمها جرات کوتاه کردن دختر را ندارند ، خودش به دوئل رفت. در طول نبرد ، چیزی مانع از ضربه مهلک ایلیا به دشمن شد. با نگاهی به صورت دختر ، او پرسید اهل کجاست. معلوم شد که این دختر او از بیوه-لرزان از سرزمین طلیان است. مورومتس جنگ را متوقف كرد ، قهرمان را در آغوش گرفت و بوسه زد و به پدري خود اعتراف كرد. سپس دختر را با آرامش رها کرد. اما جنگجو نسبت به پدرش كینه داشت ، زیرا وی با بیوه ای ازدواج نكرد و دخترش به طور قانونی متولد نشد. شب ، او می خواست در هنگام خواب پدرش را بکشد. ایلیا مورومتس از خواب بیدار شد و دخترش را رد کرد و او را کشت. بدن دوشیزه را تکه تکه کرد و به کلاغها و گرگها داد.

نستاسیا میکولیشنا

Image
Image

جنگجوی دوشیزه نستازیا میکولیشنا دختر دوم میکولا سلیانینویچ بود. حماسه ها در مورد وفاداری و عشق نستازیا و دوبرینیا نیکیتیچ است. اولین ملاقات آنها به نبرد تبدیل شد. پولیانیتسا دوبرینیا را شکست داد و قهرمان عاشق شد. مراقبت از جنگجو کار ساده ای نبود ، اما برنده مار توانست قلب او را به دست آورد.

پس از عروسی ، شوهر برای دفاع از سرزمین مادری خود رفت. پس از 6 سال ، آلیوشا پوپویچ خبر "مرگ" دوبرینیا را آورد ، و پس از آن او خود "بیوه" را فریب داد ، اما او را رد کردند. پس از 6 سال دیگر ، آلیوشا ، پس از جلب حمایت والدین پولیانیتسا ، تصمیم گرفت که بر خلاف رضایت با او ازدواج کند. Dobrynya از جشن مطلع شد و با عجله بازگشت. او که به طور مخفیانه به عروسی نفوذ می کرد ، او پوپوویچ را با گاسلی کتک زد و همسرش را با خود برد.

توصیه شده: