فهرست مطالب:
- 11 واقعیت ناشناخته درباره فیلم "مسکو به اشک باور نمی کند"
- سناریویی از زندگی
- لودمیلا نمونه اولیه داشت
- قهرمانان به نام بستگانشان نامگذاری شده اند
- بسیاری از بازیگران نقش گوشا را امتحان کردند
- ایرینا موراویوا از نقش خود ناراحت است
- این فیلم یک ساعت برش دارد
- سرنوشت بازیکن هاکی مشخص شد
- باتالوف در یک درگیری مجروح شد
- اختراع پوشیدن جوراب با کفش
- منشوف اعتقادی به اسکار نداشت
- کارگردان نقش دوست گوشا را بازی می کرد
تصویری: حقایق کمی شناخته شده درباره فیلم "مسکو به اشک باور نمی کند"
2024 نویسنده: Bailey Albertson | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 12:58
11 واقعیت ناشناخته درباره فیلم "مسکو به اشک باور نمی کند"
فیلم درباره سرنوشت های دشوار هنوز میلیون ها زن را گریه می کند. و او همچنین امیدوار است که همه چیز می تواند خیلی خوب پایان یابد. نه تنها طرح ، بلکه جزئیات خلق این شاهکار نیز مورد توجه است.
سناریویی از زندگی
خلاصه داستان فیلم "مسکو به اشک باور نمی کند" را می توان تا حدی زندگی نامه نویسی دانست. والنتین چرنیخ فیلمنامه نویس استانی است که به سختی می تواند در پایتخت سازگار شود. وی در دوران دانشجویی در یک خوابگاه ، با همسر آینده خود ، یک مسکووی با آپارتمان شخصی خود ، دانشجوی تحصیلات تکمیلی VGIK آشنا شد.
والنتین کنستانتینوویچ یک مجموعه "غیرمسکوییتی" ایجاد کرد که سالها نتوانست از شر آن خلاص شود. وقتی فیلمنامه نمایش "او دو بار دروغ گفت" را نوشت (كه سرانجام فیلمی بر اساس آن ساخته شد) ، تمام تجربیاتی را كه خودش هنگام انتقال به پایتخت با آن روبرو بود ، در تصویر كاترینا تیخومیرو قرار داد.
لودمیلا نمونه اولیه داشت
لودمیلا به هیچ وجه زاییده تخیل فیلمنامه نویس نیست ، او نمونه اولیه واقعی دارد. ویتالی چرنیخ یکی از آشنایان خود را داشت ، خانه داری معاون سردبیر روزنامه معتبری که به عنوان خواهرزاده خود ظاهر می شد. او حتی با یک ورزشکار قرار گذاشت.
قهرمانان به نام بستگانشان نامگذاری شده اند
نام شخصیت های اصلی به طور تصادفی انتخاب نشده است. نویسنده تصمیم گرفت نام آنها را به نام خاله های محبوبش بگذارد.
بسیاری از بازیگران نقش گوشا را امتحان کردند
نقش گوشا را می توان ویاچسلاو تیخونوف ، ویتالی سولومین ، و لئونید دیاچکوف و اولگ افرموف بازی کرد. اما در هیچ یک از آنها منشوف نمی توانست آن قفل ساز بسیار باهوش را ببیند. اما او را هنگام تماشای فیلم "مرد عزیز من" دیدم ، جایی که الکسی باتالوف نقش اصلی را بازی کرد.
بازیگر تحت تأثیر فیلمنامه قرار نگرفت و به نوعی گوشا را دوست نداشت و به همین دلیل با اکراه با این نقش موافقت کرد. سپس حتی فکرش را هم نمی کرد که این کار کارت ویزیت وی شود. با این حال ، این نگرش مبهم باتالوف نسبت به شخصیت او را تغییر نداد.
در تصویر گوشا ، ویتالی چرنیخ ، فیلمنامه نویس ، همه رویاها و عقاید خود را کنار هم قرار داده است. این همان چیزی است که او می خواست در نگاه زنان به نظر برسد.
ایرینا موراویوا از نقش خود ناراحت است
منشوف با دیدن ایرینا موراویوا در یک برنامه تلویزیونی بلافاصله فهمید که این همان لیودمیلا است. فقط حالا خود موراویوا از چنین نقشی ناراضی بود و به معنای واقعی کلمه از قهرمان بی ادب ، ناپسند و مبتذل خود متنفر بود. به نظر می رسید او همه خصوصیاتی را که بازیگر زن در مردم تحقیر می کند جمع کرده است. موراویووا با دیدن خودش روی صفحه حتی اشک ناامیدی را هم در آورد.
این فیلم یک ساعت برش دارد
شورای هنری "مfسفیلم" این تصویر را به سرزمینهای کوچک انتقاد کرد. در میان لیست عظیم ادعاها ، خشم و عصبانیت نسبت به صحنه های آشکار با مشارکت ورا آلنتوا و اولگ تاباکوف ، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داد. در نتیجه ، سازندگان مجبور شدند برای حذف صحنه های ناخواسته ، تصویر را یک ساعت برش دهند.
همچنین ، سانسورگران گفتگوی گوشا و نیکولای را دوست نداشتند. در اصل ، شوهر توسی گفت که تروریست ها هواپیمای ایرفرانس را ربودند. اما برای ایجاد تنش بین المللی ، این جزئیات حذف شد. همچنین ، گوشا و کولیا مجبور بودند آواز "یک قزاق جوان در امتداد دون راه می رود" را بخوانند ، اما در پایان آنها مجبور شدند خود را به خوردن تارانکا محدود کنند.
سرنوشت بازیکن هاکی مشخص شد
کارمندان "Goskino" دوست نداشتند که بازیکن هاکی ، Gurin به یک شراب مست تبدیل شود. در آخرین صحنه خود ، او مجبور شد که به عنوان یک ارباب و در معاشرت با یک همراه نوشیدنی مست به خانه داچ بیاید و بیش از 3 روبل رسوایی با لیودمیلا را به راه بیندازد. اما سانسور کنندگان احساس کردند که این باعث می شود که چهره درخشان این ورزشکار شوروی لکه دار شود. در نتیجه ، گورین راه اصلاح را در پیش گرفت.
باتالوف در یک درگیری مجروح شد
در صحنه مبارزه ، هنگامی که گوشا و دوستانش برای دوست پسر الکساندرا ایستادند ، کشتی گیران حرفه ای سامبیست شرکت کردند. یکی از آنها قدرت را محاسبه نکرد و باتالوف را درست در سیب آدم زد. این بازیگر حتی در بیمارستان بستری شد ، جایی که صدای او برای مدتی بازیابی شد.
اختراع پوشیدن جوراب با کفش
یک لحظه قابل توجه - قهرمانان فیلم کفش هایی با جوراب می پوشند. این روند مد به طور تصادفی و حتی به دلیل ضرورت متولد شد. واقعیت این است که کفش هایی که مخصوص فیلمبرداری پیدا شده اند ، از سال 1958 بسیار خشن و تاب خورده اند. او نیش زد و به سختی مالش داد.
برای محافظت از پای بازیگران در برابر تاول ، ژانا ملکونیان طراح لباس پیشنهاد کرد که زیر کفش های خود جوراب های سفید بپوشد. این جزئیات ناچیز نه تنها در اتحاد جماهیر شوروی شوروی ، بلکه در خارج از کشور نیز سر و صدا کرد.
منشوف اعتقادی به اسکار نداشت
اولگ منشوف فوراً باور نکرد که فیلم او اسکار دریافت کرده است. او این خبر را در اول آوریل دریافت کرد و بنابراین آن را به شوخی گرفت.
منشوف هرگز نتوانست برای دریافت مجسمه آرزو شده به ایالات متحده پرواز کند. به دلیل تقبیح همکاران حسود ، وی در خارج از کشور آزاد نشد. به جای مدیر ، وابسته فرهنگی جایزه را دریافت کرد و آن را برای نگهداری به گاسکینو تحویل داد. فقط در سال 1989 ، اسکار شایسته منشوف دریافت شد.
کارگردان نقش دوست گوشا را بازی می کرد
اولگ منشوف خودش می خواست نقش گوشا را بازی کند ، اما شورای هنری آن را دوست نداشت. با این وجود هنوز کارگردان در فیلم خود ظاهر شد. در صحنه پیک نیک ، او به عنوان یکی از دوستان گوشا ظاهر شد. در قاب ، او را می توان با عبای سیاه و کلاه خود تشخیص داد.
توصیه شده:
3 سایه شمعدانی ، که طبق باور عمومی ، خوشبختی خانواده را تضمین می کند
خوشبختی خانواده طبق علائم عامیانه: 3 سایه شمعدانی ، که به ایجاد یک خانواده و تولد فرزندان کمک می کند
هیولاهای افسانه ای که در روسیه کمی شناخته شده اند
چه تعداد بسیار کمی از هیولاهای وحشتناک اساطیر اسلاوی در مورد آنها شنیده اند
روش های شناخته شده کمی برای تهیه کدو سبز برای زمستان
چه روشهای غیر معمول برداشت کدو سبز برای زمستان وجود دارد
حقایق کنجکاو و کمی شناخته شده در مورد مردان
چه واقعیت های سرگرم کننده ای در مورد مردان حتی برای خودشان ناشناخته است
حقایق جالب درباره فیلم "کنایه از سرنوشت ، یا از حمام خود لذت ببر!"
چه جزییات جالب از فیلم "کنایه از سرنوشت ، یا از حمام خود لذت ببر!" گویا